[ سبد خرید شما خالی است ]

از واشنگتن تا پکن: جستجوی جنوب جهانی برای حاکمیت


پایگاه خبری فولاد ایران- تجربه نئولیبرالی اواخر قرن بیستم که تحت عنوان "اجماع واشنگتن" بر آمریکای لاتین و آفریقا تحمیل شد، نه از نظر اقتصادی موفق بود و نه از نظر اخلاقی. با وجود وعده‌هایی چون شکوفایی اقتصادی از طریق مقررات‌زدایی، خصوصی‌سازی و ریاضت مالی، نتیجه آن چیزی جز رکود اقتصادی، افزایش نابرابری و نابودی نظام‌مند ابزارهای توسعه ملی نبود. این یک دانش فن‌سالارانه نبود، بلکه پروژه‌ای ایدئولوژیک برای تحمیل نظم مالی جهانی بود که تصمیم‌گیری‌های مستقل کشورهای در حال توسعه را تابع نوسانات سرمایه جهانی کرد و ظرفیت‌های حکمرانی را تضعیف نمود، در حالی که وابستگی ساختاری را تعمیق می‌بخشید.
طبق گزارش سایت Policycenter، امروزه، در حالی‌که ایالات متحده آمریکا تقابل خود با چین را تشدید کرده و نظم جهانی را در قالب دوگانه‌سازی بازنمایی می‌کند، «جنوب جهانی»—اصطلاحی که به کشورهای کمتر توسعه‌یافته در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا اشاره دارد—با فشارهای تازه‌ای برای هم‌راستایی با ساختارهای رهبری‌شده توسط غرب مواجه است؛ ساختارهایی که چیزی جز بسته‌بندی مجدد همان نسخه‌های مخرب گذشته ارائه نمی‌دهند. اما انتخاب پیش‌روی کشورهای در حال توسعه دیگر صرفاً بین واشنگتن و پکن به عنوان قطب‌های ژئوپولیتیک نیست. این انتخاب، در بنیاد خود، میان تداوم وابستگی و پیگیری حاکمیت اقتصادی واقعی قرار دارد.
ظهور چین قوی‌ترین پاسخ تجربی به آموزه‌های نئولیبرالی بوده است. برخلاف پذیرش «شوک‌درمانی» که توسط نهادهای مالی بین‌المللی ترویج می‌شد، پکن الگویی را دنبال کرده است که بر مداخله راهبردی دولت، ارتقاء اجباری فناوری و برنامه‌ریزی زیرساختی بلندمدت تکیه دارد. نتایج این سیاست‌ها گویای همه‌چیز هستند: شبکه سراسری قطارهای سریع‌السیر، رهبری جهانی در فناوری‌های انرژی‌های تجدیدپذیر، و بیرون کشیدن بیش از ۸۰۰ میلیون نفر از فقر. این دستاوردها محصول لیبرال‌سازی بازار نبودند، بلکه نتیجه‌ی اولویت‌دادن به اهداف ملی بر منافع سرمایه بودند—استراتژی توسعه‌ای آگاهانه‌ای که بر پایه حاکمیت، برنامه‌ریزی و عمل‌گرایی شکل گرفته است.
تفاوت میان آمریکای لاتین و آفریقا با این رویکرد، بسیار چشمگیر است. برنامه‌های تعدیل ساختاری، ظرفیت صنعتی این مناطق را نابود کردند. آزادسازی تجاری، صنایع نوپا را به رقابت زودهنگام با بازیگران جهانی کشاند. خصوصی‌سازی کالاهای عمومی، دسترسی را محدود کرد، نابرابری را نهادینه ساخت و پاسخ‌گویی را کاهش داد. حتی امروز نیز بسیاری از جنبش‌هایی که در ظاهر مترقی‌اند، هنوز در بند چارچوب‌های فکری یورو-آمریکایی‌اند؛ چارچوب‌هایی که مصرف را بر تولید، حقوق را بر توانمندسازی، و بازتوزیع را بر تحول ساختاری مقدم می‌دانند. آنان سیاست را با ایدئولوژی اشتباه می‌گیرند و از کار سخت نهادی لازم برای توسعه پایدار غافل‌اند.
جنوب جهانی به یک هژمون جدید نیاز ندارد. آنچه نیاز دارد، تخیل سیاسی و اراده نهادی برای ترسیم مسیر مستقل خود است. این به معنای پذیرش بی‌چون‌وچرای الگوی چینی نیست—هیچ الگویی از بیرون به‌طور کامل قابل انتقال نیست. بلکه نیازمند شجاعت در یادگیری از آن است: نقش دولت به‌عنوان معمار توسعه، ضرورت کنترل بر بخش‌های کلیدی، بهره‌برداری راهبردی از منابع مالی برای تقویت ظرفیت تولیدی، و تلاش مستمر برای خودکفایی فناورانه. و فراتر از همه، بازپس‌گیری حق برنامه‌ریزی برای آینده خود—به‌صورت راهبردی، آگاهانه، و بدون وتوی خارجی. این بازپس‌گیری، صرفاً مفهومی نظری نیست، بلکه ابزاری ملموس برای توانمندسازی و شکل‌دهی به آینده جنوب جهانی است.
در این زمینه، موضع‌گیری روزافزون ایدئولوژیک ایالات متحده، خطری جدی به شمار می‌رود. تصویرسازی از چین به‌عنوان تهدیدی وجودی و تلاش آگاهانه برای احیای منطق جنگ سرد، خطر فرو رفتن جهان در تقابلی دوگانه را در پی دارد—تقابلی که نه به عدالت می‌انجامد و نه به توسعه.
اما پرسش اصلی این است که کدام الگوها برای اکثریت مردم جهان، کرامت، رشد و فرصت به همراه دارند؟ فاجعه زمانی رخ می‌دهد که جنوب جهانی بار دیگر به میدان رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شود، نه عاملی مؤثر در شکل‌دهی به قرن بیست‌ویکم. با این‌حال، امید در ظرفیت الگوهای جایگزین توسعه نهفته است—الگوهایی که می‌توانند رشد و فرصت را برای اکثریت فراهم کنند.
آینده متعلق به کسانی نیست که حاکمیت خود را واگذار می‌کنند—چه به نهادهای مالی واشنگتن و چه به طرح‌های ژئواستراتژیک سایر قدرت‌ها. آینده از آنِ کسانی است که شجاعت در اختیار گرفتن سرنوشت توسعه‌ای خود را دارند، در مردم و نهادهای‌شان سرمایه‌گذاری می‌کنند و فریب ایدئولوژی‌های آماده را نمی‌خورند. حاکمیت، در نهایت، یک شعار نیست. ظرفیت است—ظرفیتی که طی نسل‌ها ساخته می‌شود، حفظ می‌گردد و دفاع می‌شود. مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های آماده نه تنها یک انتخاب، بلکه یک اظهار وجود قاطعانه در راه استقلال و تعیین سرنوشت است.
روزبه‌روز روشن‌تر می‌شود که انتخاب الگوهای توسعه، نه‌تنها نتایج ملی بلکه معماری کل نظم جهانی را رقم خواهد زد. در این لحظه پرابهام، بدترین مسیر ممکن، بازگشت به منطق جنگ سرد است. اما امیدبخش‌ترین و در حقیقت ضروری‌ترین مسیر، تأیید مجدد این حق است که همه ملت‌ها—نه فقط اقلیتی ممتاز—بتوانند آینده خود را بر پایه انتخاب‌های خود تعیین کنند.


منبع: Policy Center

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ۱۰:۲۹
تعداد بازدید : ۱۸۵
کد خبر : ۷۳,۳۸۷

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید