[ سبد خرید شما خالی است ]

دردسر معضل تقاضای چین برای جهان

پایگاه خبری فولاد ایران- گروه G20 قرار است مجمع برتر برای مدیریت اقتصاد جهانی باشد. در حال حاضر، بزرگترین مشکل اقتصادی در جهان کمبود مزمن تقاضا در چین است. بنابراین مایه تاسف است که رئیس جمهور شی جین پینگ تصمیم گرفته است در نشست این هفته در دهلی نو شرکت نکند و به جای آن نخست وزیر لی کیانگ را اعزام کند و در این روند تاکید کند که اگر چین برای حل چالش های اقتصادی خود تلاش کند کشورهای دیگر، با کاهش تقاضای سایر نقاط جهان، چقدر گزینه های کمی خواهند داشت.
به گزارش 
فولاد ایران، از آنجایی که شی برای رسیدگی به این موضوع حضور نخواهد داشت، دیگر رهبران جهان باید در غیاب او دقیقاً نحوه برخورد با این سناریو را در نظر بگیرند. همانطور که برد ستسر از شورای روابط خارجی اشاره می کند، ضعف اقتصادی در چین تأثیر مستقیم کمی بر سایر اقتصادهای پیشرفته دارد، زیرا چین برای خود بسیار سود می برد و از هر کس دیگری خرید بسیار کمی می کند. تنها بخش کوچکی از تولید ایالات متحده منعکس کننده تولید کالا و صادرات آنها به دیگر غول اقتصادی جهان است.
مسئله این است که اگر چین سعی کند راه خود را به سمت رشد متمرکز کند، همانطور که در دهه‌های 1990 و 2000 انجام داد، چه اتفاقی می‌افتد. مازاد حساب جاری چین در حال حاضر 2 درصد از اقتصاد عظیم آن است. اگر پکن به دنبال افزایش باشد، مشکل ساز خواهد بود، به ویژه اگر این کار را از طریق سیاست هایی با هدف پایین نگه داشتن ارزش نرخ ارز رنمینبی انجام دهد.
سود چنین سیاست هایی برای چین این روزها جای سوال دارد. با توجه به اینکه اقتصاد آن اکنون بسیار بزرگ است و مازاد تجاری تولیدی آن در حال حاضر بسیار زیاد است، تصور اینکه چگونه تقاضای خارجی می تواند سهم کافی برای جبران بازار متزلزل مسکن داشته باشد، دشوار است. با این حال، تمرکز بر صادرات، با هدف شی برای ایجاد قدرت چین در صنعت فناوری پیشرفته و بیزاری او از محرکی با هدف مصرف داخلی مطابقت دارد. تشویق شهروندان چینی به سفر در داخل کشور، به جای رفتن به خارج، نمونه ای از این است که چگونه سیاست می تواند تقاضا را از سایر کشورها منحرف کند.
حتی اگر انحراف تقاضا به چین برای ایجاد رشد قوی در داخل کافی نباشد، باز هم می تواند باعث اختلال در اقتصاد جهانی شود. بدیهی است که اگر چین کالاهای خود را رقابتی تر کند، تولید را به جای دیگری منتقل می کند. بازیافت مازاد چین به شرایط مالی آسان در سراسر جهان قبل از سقوط مالی 2007-2008 کمک کرد، درست همانطور که صادرات آلمان به کشورهایی مانند یونان بخشی از ایجاد بحران منطقه یورو در سال 2011 بود.
چنین عدم تعادلی در اقتصاد جهانی پدیده‌ای نیست که کسی باید عجله داشته باشد که دوباره آن را ببیند. در این صورت، بقیه اعضای گروه 20 چه کاری می توانند انجام دهند، جز اینکه چین را ترغیب کنند که تقاضای بیشتری در خود ایجاد کند؟
پاسخ های آسان کمی وجود دارد. نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که مازاد چینی رو به رشد جذابیت های سطحی خواهد داشت. محیط اقتصادی اواسط دهه 2000 بسیار محبوب بود: به مصرف‌کنندگان غربی اجازه می‌داد فراتر از توانایی‌های خود زندگی کنند، حتی اگر به زوال صنایع تولیدی آنها سرعت بخشید. در حال حاضر، یک انگیزه کاهش تورم از سوی چین به مقابله با افزایش هزینه های زندگی کمک می کند. این یک منبع درد برای بسیاری از سیاستمداران غربی خواهد بود. با این حال، اکنون باید اجماع بین‌المللی بیشتری نسبت به 20 سال پیش وجود داشته باشد که چین با مازادی بزرگ روبرو است.
اقتصاد چین بسیار بزرگتر و ثروتمندتر از آن زمان است. ژاپن و آلمان که مدت‌ها از صادرات خودروهای لوکس و تجهیزات سرمایه‌ای به چین رونق داشته‌اند، اکنون با ظهور سریع این کشور به عنوان صادرکننده خودرو روبرو هستند. بقیه آسیا در بازارهای صادراتی با چین رقابت می‌کنند، بنابراین بیشتر کشورها، به جز صادرکنندگان کالاهای خاص، در خطر هستند.
اگر ایالات متحده از همکاری اقتصادی خود عقب نشینی نمی کرد، همانطور که در کنار گذاشتن قرارداد تجاری مشارکت ترانس پاسیفیک انجام داد، جایگاه بیشتری برای بیان این نکات داشت. با توجه به اینکه دیپلماسی آمریکا به شدت بر رقابت نظامی و امنیتی با پکن متمرکز شده است، هر گونه اعتراضی که به سیاست اقتصادی چین وارد می کند، توسط بسیاری از کشورهای دیگر با سوء ظن تلقی خواهد شد. یکی از دستاوردهای بزرگ G20 توافق آن برای جلوگیری از کاهش ارزش پول برای مقاصد رقابتی و حفظ این اجماع در دهلی نو است.
با این حال، هیچ مکانیسم اجرایی وجود ندارد، حتی در برابر دستکاری آشکار ارز، چه رسد به سیاست‌های ظریف‌تر که باعث افزایش مازاد حساب جاری می‌شود، اما تشخیص آن دشوار است، چه رسد به مناقشه. این یک نقص اساسی در سیستم اقتصادی جهانی است که به زمان ایجاد آن در برتون وودز پس از جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد: کشورهایی که کسری حساب جاری دائمی دارند، در نهایت مجبور خواهند شد از طریق یک بحران ارزی خود را تعدیل کنند، اما هیچ مکانیزمی وجود ندارد.
با این حال، مازاد یک کشور باید کسری کشور دیگر باشد. اصلاحات عمیق و مدیریت مشارکتی اقتصاد جهانی مستلزم همکاری ایالات متحده و چین با یکدیگر است، چیزی که امروز دورتر از همیشه به نظر می رسد. آنچه رهبران جهان می توانند در G20 انجام دهند، اعتراض آنها به سیاست هایی است که به دنبال تثبیت اقتصادهای داخلی بر اساس تقاضای دیگران است به همه، نه فقط چین.


منبع: فایننشال تایمز

۲۰ شهریور ۱۴۰۲ ۱۲:۰۶
تعداد بازدید : ۳۲۱
کد خبر : ۶۶,۹۸۵

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید