[ سبد خرید شما خالی است ]

به پایان راه صد ساله نزدیک می شوید

پایگاه خبری فولاد ایران – براى یکصد سال روش حکمرانى در ایران بر مبناى یک معامله صریح و بارها مکتوب شده در جزییات با غرب بوده است.
 
نفت در مقابل امنیت و توسعه.

 اعم از نفت ایران یا امنیت جریان نفت توسط ایران.
در همه این یکصد سال بارهادر سطوح مختلف به این معامله ایراد گرفته مى شده است. از وابستگی به واردات  تا نفتى بودن اقتصاد و لزوم خودکفایی در برابر غرب درجه یک یا غرب درجه دو.
قبل و بعد از انقلاب بارها این کلمات گفته شده است. اما معامله ای که یکصد سال طول بکشد لابد حدى از تعقل و ارتباط به واقعیات را داراست. این معامله گاه در سقف خود عمل مى کرده(١٣٤١-١٣٥٣ یا ١٣٧٩-١٣٨٤) و توسعه را در بر مى گرفته. گاه در کف خود عمل می کرده و صرفا امنیت را در بر می گرفته(١٣٥٨-١٣٦٨). گاه مستقیما با غرب بوده و گاه با واسطه هایی که از شرق توسط غرب فرستاده شده اند.حتى روابط ایران با سایر کشورها هم عملا و به وضوح در مدار رابطه با غرب تعریف شده است.

به نقطه اى رسیده ایم که این معامله موقتا یا دائما  پایان یافته است. نه تنها غرب( اروپا و آمریکا) از قطع صادرات نفت ایران احساس زیان نمی کند بلکه سود خود را در آن می بیند. نه تنها مشکلی با ناآرام شدن کنترل شده خلیج فارس ندارد بلکه شاید آن را تشویق هم مى کند.علل این حقیقت نه در ایران بلکه در همان غرب واقع شده. تابعی از آن که چه کسی و با چه سیاستی در ایران بر سر کار است هم نیست.
 از نفت شل تا کاهش نسبی سهم انرژی فسیلی ،  از مصارف اروپا تا دهها علت فنى ریز و درشت دیگر اخراج ایران از بازار نفت را تقریبا بدون هزینه( یا دستکم توام با هزینه های جدا قابل کنترل کرده) است.
مى توان بر سر موقت یا دائم بودن آن بحثها کرد ولی درباره ذات وقوع آن در نقطه اکنون نمى توان اظهار شک کرد.

سیاستگذار ایرانی به وضوح می بیند ابزار قبلی عملا در شرایط جدید کار نمى کند یا حتى معکوس کار مى کند. معامله ای در کار نیست. پس سرمایه گذاری دولتى ای هم در کار نیست.

به زحمت و با کش دادن معامله قبلی در حد اروپای درجه سه(اعم از بلژیک و اتریش) مى کوشد در حد تامین کالای اساسی خود را نگه دارد و طرف مقابل هم با موفقیت از همین راه باریک برای کنترل حدود واکنش او استفاده مى کند. سیاستگذار طبعا این را مى فهمد ولى راهی جز این نمی شناسد. صد سال است که راهی جز این نرفته.

سیاستگذار مى فهمد که باید در نبود نفت بودجه اش را تراز کند. می داند که باید اصلاحاتی جدی در مالیات ستانی انجام دهد، مى فهمد که اصلاح حامل های انرژی بودجه او را تراز خواهد کرد. اما همزمان با این پارادوکس مواجه است که چگونه در شرایط ضعف ، امکان دیکته کردن اصلاحات مختلفی را دارد که هر کدام از آنها روایی حکم او را نزد طبقه ای خواهد گسست ، یا قرارداد اجتماعی قبلی او با آن طبقه را به هم خواهد زد بدون آنکه امکان واکنش جدى به آن را داشته باشد.

ته کار می ماند انتخاب بین داروهای تلخ و تلخ تر در حالی که اساسا ابزار قدرت پیشین را برای اعمال آن از سر فراغ و قدرت و بدون ترس از تبعات اجتماعی غیر قابل پیش بینی ندارد.
در اعمال همه این اصلاحات حتما با مانع خارجی مواجه خواهد بود چون اساسا با انقضای معامله قبلی وزن استراتژیک بلند مدتی برایش باقی نمانده که از آن برای امن سازی محیط پیرامونى سیاستگذاری تغییر یافته استفاده کند. توان امنیتی فوق العاده او هم محدود به سقف دائما کوتاه شونده اقتصاد است و این را هم او و هم طرف مقابل مى داند.

ایا حکمرانی ایرانی دستگیره های قابل اتکایی برای جایگزینی معامله انقضا یافته قبلی با همه وجوه بیرونی و درونی آن با یک معامله جدید را داراست؟
بله. بانک، زمین، نیاز فزاینده کشورهای غیر غربی به تامین امنیت انرژی تسهیم شده،... به این فهرست مى توان موارد بسیار دیگرى هم افزود که  داشتن حتی یکی از آنها آرزوی کشورهای دیگر است. اما تعریف یک معامله جدید حول هر یک یا همه موارد فوق، نیازمند باور پایان معامله قبلی و طراحی معامله ایجابی جدید است.

در یک جمله مسئله ما نه ویران بودن خانه از پای بست، نه  کار عوامل غیر مادی و نه پیشگویی و رمل و اسطرلاب . بلکه تغییر برنامه دار چند نفر و یا یک نوع جریان فکری است.

سیاست ، جامعه (مرامی)
۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۸:۴۵
تعداد بازدید : ۹۲۲
کد خبر : ۵۴,۰۳۵

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید