[ سبد خرید شما خالی است ]

داس و چکش نئولیبرال

پایگاه خبری فولاد ایران -

1ـ شوروی در سطح جهان مخالفان زیادی داشت. اغلب این مخالفتها سیاسی بود. شوروی را بد میدانستند چون در آن حقوق و آزادی های سیاسی وجود نداشت. امّا کمتر کسی به سازمان اقتصادی آن ایراد داشت. در واقع حتّی بسیاری از اقتصاددانان اروپا و آمریکا، سیستم اقتصادی منظم و برنامه ریزی شدۀ شوروی را به بازار آزاد ولنگار غرب ترجیح می دادند. حزب کمونیست یک اقتصاد نحیف کشاورزی را تحویل گرفته و آن را طیّ چند برنامۀ توسعه به یک ابرقدرت صنعتی و نظامی تراز اوّل تبدیل کرده بود. بیش از پنجاه سال نرخ رشد بالای پنج درصدی را حفظ کرده بود. از تورّمهای عالمگیر دهۀ 1970 مصون مانده بود. چرخۀ تجاری نداشت و گرفتار آمد و رفت رونق و رکود نمی شد. به جای کالاهای تجمّلی مرفهان بی درد، مایحتاج ضروری مردمان محروم را تهیه میکرد و در اختیارشان میگذاشت. شکاف طبقاتی نداشت. تقریباً همه به اندازۀ هم داشتند. و تازه این اوّل راه بود. چون طبق آمارها و مدلسازی های بعضی اقتصاددانان نوبلیست، پیش بینی می شد به زودی حتّی از اقتصاد آمریکا هم جلو بیفتد. امّا...

 

2ـ کمی پس از تشکیل شوروی یک اقتصاددان اهل اتریش مقاله ای نوشت و در آن دلیل آورد که برنامه ریزی دولت سوسیالیست برای اقتصاد، آخر و عاقبت ندارد. خلاصۀ استدلال او این بود که قیمتها یگانه منبع اطلاعات اقتصادی اند. اگر مالکیت خصوصی و خرید و فروش با قیمت بازار آزاد وجود نداشته باشد، هیچ دولت قدرتمند وخیرخواهی نمی تواند از کمبودها و امکانات اقتصاد اطلاع حاصل کند؛ هیچ شورایی از اساتید علم اقتصاد نمی توانند به درستی تعیین کنند که مقرون به صرفه ترین تصمیمات اقتصادی کدامند. در چنین نظامی، تصمیمات ضرورتاً غلط خواهند بود. تصمیمات اشتباه، امکانات را به هدر خواهند داد. مردم از زندگی و رفاهی که می توانند داشته باشند محروم خواهند شد و اقتصاد دیر یا زود رو به انحطاط خواهد رفت.

البته کسی این پیشبینی را جدّی نگرفت. یونانیان باستان الهه ای داشتند به نام کاساندرا. کاساندرا محکوم شده بود به این که همیشه درست پیشگویی کند امّا هیچکس او را باور نکند. و گویا «لودویگ فون میزس» نیز کاساندرای قرن بیستم بود.

 

3ـ می شد درسی به عنوان اقتصاد شوروی در دانشکده های اقتصاد ارائه شود (ولو نیم واحد اختیاری) تا از کنار این واقعۀ عظیم تاریخی اینگونه بی اعتنا و ناآموخته عبور نکنیم. واقعاً چرا در مورد اقتصاد شوروی همه چیز خوب به نظر میرسید؟ و چرا یکباره از نفس افتاد و ناباورانه فروپاشید؟ از بد حادثه؟ از توطئۀ امپریالیسم؟ از نالایقی مدیران؟ یا از نبود بازار و قیمتهای آزاد؟ شاید به خاطر اهمیت ندادن به همین پرسشها باشد که امروز در ایران با پدیدۀ احتمالاً نادری سروکار داریم: دولتی که از نظر کثیری از ژورنالیستها و روشنفکرانمان نئولیبرال است، در حالی که در بعضی موارد به شکل ترسناکی تقریباً درست مثل شوروی رفتار میکند. به چیزهایی مثل دلار، بنزین، برق، آب و امثال اینها فکر کنید. قیمتشان چقدر است؟ دولت تعیین میکند. طبق کدام محاسبات؟ نمیدانیم. اگر امروز کسی از بیست اقتصاددان دانشگاهی یا شاغل در دولت در مورد قیمت واقعی دلار یا بنزین سوال کند و جواب بگیرد، احتمالاً نه تنها بیست پاسخ مختلف خواهد داشت بلکه حتّی ممکن است از تفاوت این تخمینها شگفت زده شود (به خصوص اگر طیف متنوعی از اقتصاددانان را انتخاب کرده باشد، ازمستعفیان دولت اخیر گرفته تا عدالت طلبان علامه). هر اقتصاددانی روش و مدل و پارامترها و تخمینهای خود را دارد و هرکسی معتقد است کارش نه تنها علمی بلکه علمی تر از دیگران است. و مشکل اینجاست که احتمالاً نه پاسخ دهندگان و نه پرسشگر به این واقعیت باور ندارند: قیمت را بازار تعیین میکند، نه محاسبات اقتصاددان، و نه صلاحدید سیاستمدار. اگر اقتصاددان میتوانست به جای بازار بنشیند، امروز رفیق گورباچف خانه نشین نبود، رهبر ثروتمندترین کشور جهان بود.

 

  45 سال از مرگ کاساندرا میگذرد. امّا او همچنان به همان نفرین دچار است. حتّی وقتی شوروی فروافتاد هم کسی باور نکرد دلیل این سقوط همان بود که او میگفت. هنوز هم کمتر کسی باور دارد که معلوم نبودن قیمتهای واقعی میتواند تا چه اندازه خطرناک باشد. در نتیجه هنوز هم بسیارانی ترجیح میدهند دل خود را خوش کنند که هرچه ندارند، لااقل ارزانترین بنزین جهان را دارند؛ بی خیال کفر قیمت و کفران نعمت. حال و روز این نئولیبرالهای هم پیمان رفیق مادورو، بی اختیار آدمی را به یاد سعدی می اندازد:

موسی علیه السلام قارون را نصیحت کرد که اَحْسِن کما اَحسنَ اللهُ الیک، نشنید و عاقبتش شنیدی.

 

امیررضا عبدلی

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۱:۲۵
تعداد بازدید : ۲۶۱
کد خبر : ۵۰,۲۳۶

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید