[ سبد خرید شما خالی است ]

اهمیت نظریه بازیها در اقتصاد

پایگاه خبری فولاد ایران - یکی از بخش های بسیار جالب علم اقتصاد نظریه بازی ها است. نظریه بازی های پتانسیل بالایی در توصیف تحول جوامع بشری دارد. درک نظریه بازی ها سبب  می شود که نظریه لویاتان هابز به یک داستان تخیلی ترسناک تبدیل شود که ارزش جدی گرفته شدن نداشته باشد. در اینجاست که بنیاد علوم سیاسی مبتنی بر دولت فرو می ریزد و اینکه نظم مبتنی بر قوانینِ برساخته دولت، به افسانه تبدیل شود.

 

در نظریه بازی ها، افراد بدنبال نفع شخصی خود هستند اما در این فرایند بازی های تکراری رعایت قواعد را به خیر می بینند در نتیجه بدون وجود دولت و قواعد تصریح شده دولتی با کمترین هزینه معاملاتی با هم دست به همکاری می زنند. البته در نظریه بازی ها موقعیت هایی هست که یک طرف بازی ممکن است همکاری نکند اما این حالت ها نادر هستند که در بلند مدت در بازار این استراتژی ها حذف می شوند.

 

اما استراتژی های عدم همکاری بلند مدت یا عدم همکاری با فراوانی زیاد،  در مواردی ایجاد می شوند که دولت در بازار مداخله می کند. بعنوان مثال در بازاری که دولت دخالت نکند و قیمت ها ثبات داشته باشد، استراتژی غالب تولید و فروش است. فرد تولید کند و بفروشد و فردی دیگر نیز تولید می کند و می فروشد. به عبارتی استراتژی غالب دزدی نکردن است. استراتژی دزدی کردن های موردی سریع توسط بازار محاکمه می شود. قبح دزدی دقیقا توسط این فرایند ایجاد شده است.

 

حال اگر دولت دخالت کند و بخواهد موضع حمایت گرایانه داشته باشد نحوه بازی ها را تغییر می دهد. دو استراتژی غالب ظاهر می شود تولید و فروش و عدم تولید و گرفتن حمایت دولت. این دو استراتژی ناسازگار هستند که سبب اختلال درکارکرد کل سیستم می شوند. حال اگر استراتژی تولید و فروش توسط استراتژی عدم تولید و گرفتن حمایت تضعیف یا تنبیه شود آنگاه استراتژی های کوتاه مدت گرفتن درآمد بیشتر از هنگامی که بازار آزاد برقرار است تشویق می شود.

 

هر چه بازار بی ثبات تر شود و تولید کنندگان توسط مداخلات دولت بیشتر تنبیه شوند، استراتژی های کوتاه مدت بیشتر تشویق می شوند. از جمله این استراتژی ها، استراتژی بگیر و در رو است.

 

با نظریه بازی ها می توان بسیاری از رفتار های کوتاه مدت، خصمانه و غیر همکارانه و همچنین رفتار های دوستانه و همکارانه و بلندمدت را توضیح داد. درس اساسی بزرگ نظریه بازی ها این است قانون و اجرای آن یا نیاز به دولت ندارد یا اینکه کمترین نیاز به وجود دولت دارد. درس دوم این است که تامین امنیت در جامعه کمترین وابستگی به نهاد مرکزی بنام دولت دارد. درس سوم این است هر قانونی هماهنگ کننده نیست و قوانین هماهنگ کننده بسیار محدود هستند و درس چهارم مهم دیگر این است که برای حفظ و گسترش نظم های پیچیده تا انجا که ممکن است از قانون گذاری اجتناب شود مگر ضرورتی لازم ایجاد شود به عبارتی اصل بر عدم قانون گذاری است مگر خلافش ثابت شود.

 

چرا ملتها شکست می خورند؟

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۱:۲۲
تعداد بازدید : ۴۹۶
کد خبر : ۵۰,۱۳۸

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید