[ سبد خرید شما خالی است ]

مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش

پایگاه خبری فولاد ایران - بسیار جالب از دست ندید...چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند.یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد. دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.سوم باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده، دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد. چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.سلیمان امر به احضار تمام  مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.خفاش گفت: یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید. و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد، همه ی خلایق از او در بیم و هراسند و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند.اما باد، اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.

 آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم.باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم.آب گفت: غرقش می کنم.مار گفت: به زهر کارش سازم.چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:👌 هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم...تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم.خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که: پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.  باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.

۴و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.

 هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم که در آن حکمتی نهفته است.

منبع: فولاد کاران ماهان

۲۸ اَمرداد ۱۳۹۶ ۱۳:۴۰
تعداد بازدید : ۲۱,۴۶۰
کد خبر : ۴۰,۸۷۵
کلیدواژه ها: پایگاه خبری تحلیلی فولاد اخبار فولاد قیمت فولاد قیمت آهن آلات تحلیل اخبار فولاد مرکزخدمات فولاد ایران قیمت اقلام فولادی پایگاه خبری فولاد قیمت آهن آلات در بازارایران خرید اقلام فولادی آهن آلات خرید آه

نظرات بینندگان

آمنه
Iran
0
0
0

با سلام دوست عزیز خواندن این داستان چندین سوال متعدد در ذهن من ایجاد کرد که بسیار سپاسگزار خواهم شد تا پاسخهای شما را در این خصوص بشنوم 1- مرجع و منبع این داستان چیست؟ آیا برگرفته از منبع معتبر و خاصی است و یا نشات از گرفته از ذهن تخیلی خودتان برای آموزش
پاره ای از مطالب به نسل بشر 2 ـ اگر برگرفته از ذهن خلاق خودتان است با چه هدفی این داستان نوشته شده؟ چه یزی را قصد داشتید به خواننده انتقال یا آموزش دهید؟ چون برداشت من از داستان این است که شاید نوشتن چنین داستانهایی با این هدف تهیه و تنظیم می ش

mohamad chitsaz
Germany
0
0
0

لطفا به تاریخ خیر توجه فرمایید. منظور اصلی خبر این جمله است: هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم که در آن حکمتی نهفته است.


تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید